دکتر غلامعلی حدادعادل سه شنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۲ در همایش ترجمه و علوم انسانی با موضوع «ترجمه و علوم انسانی» سخنرانی کرد و گفت: ترجمه در تاریخ اسلام یک سابقه مهمی دارد که از قرن دوم و سوم هجری آغاز شده و دویست تا سیصد سالی نهضتی بنام ترجمه وجود داشته است.
وی با اشاره به اینکه چهل سال پیش درسی درباره نهضت ترجمه در دانشگاه شریف میداده و درسنامهای نیز در اینباره نوشته که البته منتشر نشده، عنوان کرد: در دانشنامه جهان اسلام حرف «ت» مدخل ترجمه مطالبی از این مقاله مفصل وجود دارد که علاقهمندان میتوانند مطالعه کنند.
حدادعادل با بیان اینکه در دوران جدید ترجمه آثار فرهنگی به صورت مدیریت شده از زمان محمدشاه آغاز شده و حتی بنده سندی نیز دراین باره دارم که میتوانم آن را در اختیار علاقه مندان قرار دهم، افزود: قطع نظر از این جنبه تاریخی، ترجمه در جامعه ما با تجدد پیوند خورده است، هر کس درباره مدرنیته و تجدد تحقیق کند میبیند که ترجمه در خدمت تجدد بوده و این دو با هم داد و ستد داشتهاند. تجددگرایان به ترجمه اهمیت میدادند و ترجمه مجرایی بوده برای تولد افکار دوران تجدد، در واقع ترجمه یک شان روشنفکری بوده است.
وی با اشاره به اینکه روشنفکری در این بافت کلامی به معنای منادی ارزشها و بینشهای تجدد غربی معرفی میکند، یادآور شد: پس ترجمه هم معلول روی آوردن روشنفکران به تجدد و هم علت برای تقویت آن محسوب میشود. ترجمه به خودی خود چیز بد یا خوبی نیست بلکه خوب و بدش تابع انتخاب مترجم است، بنابراین ارزیابی تأثیر ترجمه در عالم علوم انسانی باز میگردد به ارزیابی جامعه مترجمان، جماعتی که دست به ترجمه بردند چگونه فکر میکردند و مطابق فکرشان سراغ کتابهای مناسب آن دوره رفتند.
حدادعادل درادامه افزود: از مشروطه به این سمت مذهبیها و متدینین علاقه و گرایش به آموختن زبان خارجی نشان نمیدادند این یک واقعیت است اینها به سراغ علوم جدید نمیرفتند، درست یا غلط این تصور بین مردم متدین وجود داشت که رفتن به مدرسههای جدید و خارج باعث انحراف و گمراهی است بنابراین متدینین جز زبان عربی زبان اروپایی نمیدانستند، در حوزه علمیه ۵۰ سال پیش اگر چند هزار روحانی درس میخواند ممکن بود دو نفر باشند که قدرت استفاده از کتاب به زبان خارجی را داشته باشند.
رییس فرهنگستان زبان و ادب فارسی با تعریف خاطرهای گفت: مرحوم مطهری در مقالهای از کتاب «مرجعیت روحانیت» خاطرهای از مرحوم آیتالله شیخ عبدالکریم حائری رییس حوزه علمیه آن دوران نوشته بود که یک کلاسی در حوزه تشکیل شد برای آموزش زبان انگلیسی یا فرانسه به طلاب، یک عده که خمس میدادند و هزینههای حوزه را تأمین میکردند اینها به مرحوم شیخ گفتند ما پول خمس میدهیم که طلبهها «قال صادق و قال باقر» یاد بگیرند نه زبان کفار! بنابراین آنقدر جو سازی کردند تا کلاس تعطیل شد! بنابراین در چنین حوزهای رسم نبود که کسی علوم دینی را به زبان انگلیسی یاد بگیرد و دنبال کتاب خارجی برود.
وی یادآور شد: یک زمان نیز در دهه چهل کتابی در ایران منتشر شد به نام «محمد پیغمبری که از نو باید شناخت» و این کتاب سروصداهای زیادی را در منبرها و حتی با نگارش کتابهای دیگر نیز چون «محمد پیغمبری شناخته شده» ایجاد کرد، پس از انقلاب عدهای توضیح دادهاند که اصلاً بسیاری از مطالب این نوع کتابها نگاشته دست مترجمان است، من بعدها گفتم که اگر یک نفر در این حوزه علمیه بود که نویسنده این کتاب و منبع اصلی را در میآورد این همه سروصدا به پا نمیشد! بنابراین در این فضا کسی نباید انتظار داشته باشد که ترجمه به تفکر اسلامی کمک کرده باشد.
وی یکی از قدیمیترین و هنرمندان مترجمان آن دوران را میرزا حبیب اصفهانی برشمرد که وی در استانبول زندگی کرده و زبان یاد گرفته بود و کتابهایی چون حاجی بابا اصفهانی را ترجمه کرد.
حدادعادل در ادامه توضیح داد: پس از آن در دورههای بعد نیز دو دسته روشنفکران چپ که آثار مارکسیستی، کمونیستی و سوسیالیستی و مترجمان غرب را که لیبرال و سرمایه داری ترجمه و افکار فیلسوفان غربی را وارد جامعه میکردند، موجود بودند. پس از انقلاب اسلامی شاهد یک جریان روشنفکری با تفکر سکولار بودیم اینها حرفهایشان را از طریق ترجمه آثار فرهنگی در جامعه منتشر کردند مثلاً در زمان جنگ یک عده میخواستند مردم و جوانان را از جبهه منحرف کنند، آثاری کار کردند که جبهه و جنگ را منفور و بد جلوه داد یا برخی کتابهایی ترجمه کردند که تفکر مسیحی را میکوبید اما در واقع به کوبیدن تفکر دینی به صورت کلی متبادرت داشت.
وی درباره جریانات حساب شده کنونی در حوزه ترجمه در این عصر گفت: ترجمه کتابها و مقالاتی که در آنها حکومت دینی نفی میشود همان کتابهایی است که مدافع سکولاریسم بود. نسبت این آثار در مفاهیم کلام جدید که از اروپا وارد جامعه ما شد پس از انقلاب هزار برابر از قبل بیشتر شد. این حرف مبالغه نیست شاید عدهای بر من موضع بگیرند اما حتی بعضی جریانات سیاسی در یک دورانی که قدرت داشتند از ناشران چنین آثاری حمایت کردند یکی از این کتابها «دریای ایمان» از یک کشیش اروپایی بود که این کتاب از ابتدا تا انتها بحث فلسفی و دینی برای مشخص شدن اینکه دین غیر از مقوله ایمان چیز دیگری نیست، یک عده دیگر نیز ترویج بی اخلاقی و اباحی گری دادند بنابراین وزارت ارشاد هم انتشار چنین کتابهایی را متوقف کرد.
وی در ادامه سخنان خود با بیان اینکه حالا راه حل چیست؟ گفت: در این راه نخست باید کسانی که اعتقاد دینی دارند و دین را درمان بشر میداند به زبان خارجی هم مسلط هستند وارد عرصه شوند، بنابراین متدینین جماعت باید مسلط به ابزار زبان شوند خداروشکر وضع حوزهها هم نسبت به قبل تغییر کرده است. مهمتر از این آشنایی با فضای علمی، فرهنگی و فکری غرب است این امر کمک به انتخاب کتاب میکند ما اگر فعال نباشیم تصورمان از غرب روایتی است که روشنفکران از راه ترجمه به ما معرفی میکنند اما نکته مهم این است که روایت مورد قبول روشنفکران ایرانی هم واقعیت فکر غربی نیست.
حدادعادل با بیان اینکه در هر چیزی باید نگاهها و دیدگاههای جدید را پیدا کنیم، توضیح داد: مثلاً در همین رشته فلسفه که من هم در همین دانشگاه از سال ۴۲ وارد شدم و اکنون چهل و هشتمین سال تدریس خود را -به تخته بزنم-گذراندم، در آن دوران نوع کتابهای ترجمه پوزیتویستی و مطابق تفکر رایج غرب بود اما یک کتابهایی متفاوت هم بود که این قالب را نداشت و توسط اساتید مجرب به ما توصیه میشد بنابراین کتاب خوب هست اما به ما معرفی نمیشود باید کسانی موضوع ترجمه و علوم انسانی را موضوعیت دهند که از این جریان حاکم بر غرب فاصله داشته باشند. باید بابی از ترجمه بگشاییم تا روایتهای دیگر را هم بشناسیم.